نتایج جستجو برای عبارت :

آب بازی و خنده ی بچه ها .خانه ی عمه

خنده در بهبود روابط انسان بسیار موثر است.
 
خنده در طولانی نمودن عمر نقش موثر دارد.
 
خنده فشار خون را تعدیل می‌کند.
 
خنده سن افراد را کمتر نشان می‌دهد.
 
خنده زبان مشترک همه جهانیان است.
 
خنده هیچ هزینه‌ای ندارد.
 
خنده پیامی زیبا دارد و آن این است: به سوی من بیایید.
 
خنده ، خنده می‌آورد و مسری است.
 
خنده در هیچ حیوانی دیده نمی‌شود و مختص آدمی است.
منبع: beytoote.com
روی کاناپه روبروی تلویزیون دراز کشیده ام ...از حیاط خانه ی عمه صدای آب بازی و خنده ی بچه ها می آید ...
زنگ میزنم به حمید ...میگوید خانه ی عمه ام در میشیگان هستم و سلام پیرساند ...از گرما میپرسد و اینکه کی برمیگردیم ...
میگویم هوا خنک است ...باد می آید برگ درخت ها میرقصد تو ی باد و از رودخانه صدای جوش و خروش آب می آید ... احتمالا غروب برمیگردیم
راستش را بخواهی ... اینجا همه چیز خیلی مطلوب است ... خنکی هوا...درخاتن بلند ...رودخانه ...یک آسمان پاک آبی... صدای خنده ی
وقتی که تو آمدی دوبارهاز هر طرفی سپیده سر زددر باغ، شکوفه شد شکوفاپروانه به سوی غنچه پر زد
در خانه و کوچه و خیابانگل های قشنگ خنده روییداز شادی دیدن تو آن روزهم غنچه و هم جوانه خندید
گیسوی قشنگ سبزه آن روزبا دست نسیم شانه می شدباغ دل ما ز دیدن توسر سبز و پر از ترانه می شد
********** شعر کودکانه دهه فجر **********
از آسمون دوبارهبارون گل می بارهتو این هوای برفیتولد بهاره
بادکنکای رنگینقل و گل و شیرینیشروع جشن فجرهلاله ها رو می بینی
********** شعر کودکانه دهه
زن ها قلب خانه اند .. 
زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد ...
 زن ها اگر موهایشان را شکل دهند، اگر صورتشان را آرایش کنند، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند.
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند، اگر شوخی کنند، بخندند، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند.
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد، حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد، اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد، تمام اهل خانه را به غم کشیده است.
آری زن بودن دشوار است، خدا
1. گفتم معلم جدید اوردن؟ خیلی باحال می خنده :)) ری ری minute رو گفت مینیت و کم مونده بود برم برا خانومه چایی نبات بیارم خنده ش بند بیاد :| بعد اصن به همه چی می خندید. بعد من از خنده های اون خنده م گرفته بود، اون میگفت چرا میخندی؟ گفتم از خنده شما خنده م میگیره. 
اونم گفت منم از خنده تو خنده م میگیره. 
منم گفتم منم از اینکه شما از خنده من خندتون میگیره خندم میگیره.
اونم گفت منم از اینکه تو بخاطر اینکه از خنده من که بخاطر خنده توعه خنده ت گرفته، خندم گرفته.
همه افراد جامعه اعم از زن و مرد تلاش می‌کنند که چهره زیبایی داشته
باشند. یکی از مشکلاتی که در این بین، این زیبایی را تهدید می‌کند خط خنده
است. می‌توان گفت که بیشتر بانوان و آقایان خط خنده را بر روی چهره خود
دارند و با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کنند. البته ناگفته نماند که اگر
دچار این مشکل هستید خوشبختید…! چون شما یک انسان خوشحال و خنده‌رو هستید.
ادامه مطلب
باز برای آسمون                  از راه رسید یه مهمون
یه ابر چاق سیاه                 با خنده های قاه قاه
ابر ِسیاه شیطون                دوید توی آسمون
نشست کنار خورشید          دامنشو روش کشید
آسمونو سیاه کرد               خنده ای قاه قاه کرد
خورشید به ابر نیگا کرد        پرنده رو صدا کرد
پرنده زود پر کشید              رفت تا به ابرک رسید
پاهاشو قلقلک کرد             به خنده هاش کمک کرد
ابر سیاه هی خندید            اشک چشاشو ندید
خ
جوک های خنده دار جدید
 
یه روز سه تا بنده خدا نشسته بودن جایی، یکیشون یه عدد میگفت بعد همه شون هرهر میخندیدن و ریسه می رفتن.یه نفر می رسه میگه آقا قضیه ی این عددا چیه؟میگن ما حال نداریم جوکها رو کامل تعریف کنیم واسه ی هر جوک یه عدد گذاشتیم. وقتی یکیمون اون عدد رو میگه ما یاد اون شماره جوک میفتیم و میخندیمبهش میگن حالا تو یه عدد بگو. یارو میگه 37یهو هرسه تا میزنن زیر خنده از شدت خنده اشکشون در میاد میگن ای ول دمت گرم این یکیو تاحالا نشنیده بودیم
❆ #خنده:
 
 
ارزش خنده ام راکسی نفهمیدبه اجبار عکاس استاگر می‌خندم سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
خانمِ شیرزادِ عزیز،این فقط تو نبودی که همیشه همه چیز را با هم اشتباه میگرفتی و بعد هِرهِر میزدی زیر خنده!خیلی از ماها هم تقریباً شبیه تو هستیم و همیشه در زندگیمان چیزهای ساده ای مثلِ:هدف و آرزو ! گَند زدن و تجربه کردن ! عشق و اختلالات هورمونی ! اُمیدواری و فریب دادن به خودمان ! انعطاف پذیری و سُست عنصری را با هم اشتباه میگیریم و بعداً هِرهِر میزنیم زیر خنده !خنده های تلخ...خنده هایی که تلخی اش را فقط خودمان میفهمیم و بَس!
مراقب خنده هات باش ، ممکنه بعضی وقتا با خنده ای که می کنی مُهر تاییدی بزنی بر رفتار اشتباه دیگری ، رفتار اشتباهی که با خنده ی تو بیشتر تکرار بشه و به هر نحوی دل کسی برنجه ، قُبحی شکسته بشه و گناهی صورت بگیره !
روز حسابرسیِ اعمال که می شه یهو می بینی توی پرونده اعمالت ، مواردی هست که هیچ جوره نمی تونی درکش کنی ، همش می گی خدایا من که این کارا رو نکردم و بعد هم جواب می شنوی که درسته که این کار رو نکردی ولی خنده ی تو ، لایک تو ، انتشار مجدد تو باعث شد ک
چند روز پیش برای اولین بار به فکر فرو رفتم که آخرین باری که خندیدم کی بوده... البته لبخند که زدم... اما خنده را یادم نمی آمد... همین الان دراز کشیده بودم و داشتم توییتر فارسی میخاندم و ناگهان خندیدم... چنان خندم گرفت که سرمو کردم تو بالش... بعد در حین خنده پوست لبمو روی دندونام حس کردم... عضله های گونه م رو روی بالش حس کردم... بعد صربان قلبم و حس کردم... بعد نفس هامو... و همچنان داشتم میخندیدم. .. خنده ی خودمو بعد از مدت ها احساس کردم... بغضم گرفت... منقبض شدم.
اگر بدنبال یک مرکز معتبر برای تزریق ژل خط خنده هستید پیشنهاد می کنم سری به مرکز تزریق ژل آوا بیوتی بزنید.
ما به عنوان بهترین مرکز تزریق ژل خط خنده در تهران با بهترین مواد و کادر پزشکی اماده ارائه خدمات به شما عزیزان هستیم.
همچنین هزینه تزریق ژل خط خنده در مرکز زیبایی آوا بیوتی بسیار پایین تر از سایر مراکز می باشد.
برای کسب اطلاع درباره تاثیر تزریق ژل خط خنده و مراقبت های بعد از تزریق ژل خط خنده با ما تماس بگیرید. 88502120 - 021
اس ام اس های خنده دار و سرکاری
 از مهمترین مزیتهای زندگی در کانون گرم خانواده نسبت به زندگی مجردی، تقسیم پشه ها بین اعضای خانوادست..
به خدا سوگند اگر ماه را در دست راستم و خورشید را دست چپم قرار دهید .....حس درس نیستتتتت!
یارو میره یخ بخره پول کم میاره به یخ دست میزنه میگه از این سردتر نداری؟
فصل عینک دودی بر همه ی هیزان عزیز مبارک. با آسودگی همه جای طرف را دید بزنید در حالیکه سرتان در آن راستا نیستانجمن هیزان مجرب و مجرد
تابلو هلال احمر رو به غضن
خانمِ شیرزادِ عزیز،این فقط تو نبودی که همیشه همه چیز را با هم اشتباه میگرفتی و بعد هِرهِر میزدی زیر خنده!خیلی از ماها هم تقریباً شبیه تو هستیم و همیشه در زندگیمان چیزهای ساده ای مثلِ:هدف و آرزو ! گَند زدن و تجربه کردن ! عشق و اختلالات هورمونی ! اُمیدواری و فریب دادن به خودمان ! انعطاف پذیری و سُست عنصری را با هم اشتباه میگیریم و بعداً هِرهِر میزنیم زیر خنده !خنده های تلخ...خنده هایی که تلخی اش را فقط خودمان میفهمیم و بَس!
 
 
یه متن قشنگ از دوست
سایه ی تو بر سر ما سقف این کاشانه می شدخانه تنها با صدای خنده ی تو خانه می شد
شور و شوق بچگی لنگ صدای قفل در بودخانه با پیچیدن عطر تنت دیوانه می شد
یک بغل احساس بودی ساده و بی شیله پیلهتوی آغوش تو آدم یک شبه پروانه می شد
بی گمان حجم حضورت بیشتر از یک نفر بودبی تو این خانه وگرنه این قدر تنها نمی شد
پشت ما همواره مثل کوه بودی، کاش امشبسنگ قبر تو برای بغض هامان شانه می شد
#علی_اصغر_طلوعیدی ۹۸
۱: غزل رو به عشق پدر بزرگم «حاج ولی» نوشتم.
۲: اگر زحمتی نیست
کاش بر ساحل رودی خاموش عطر مرموز گیاهی بودم چو بر آنجا گذرت می افتاد به سرا پای تو لب می سودم کاش چون نای شبان می خواندم بنوای دل دیوانه تو خفته بر هودج مواج نسیم میگذشتم ز در خانه تو کاش چون پرتو خورشید بهار سحر از پنجره می تابیدم از پس پرده لرزان حریر رنگ چشمان ترا میدیدم کاش در بزم فروزنده تو خنده جام شرابی بودم کاش در نیمه شبی درد آلود سستی و مستی خوابی بودم کاش چون آینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو صبحگاهان به تنم می لغزید گرمی دست نواز
از یاد می برم نوشتن را. تن می دهم به هر چه اتفاق می افتد. می خوانم برای کار. می نویسم برای کار. تو می گویی یک بار شاید همین روزها با هم به ییلاق برویم. تو سرت درد می کند چون کسی را سه روز است ندیده ای. بی خبر هستی. من تمام خبرهایم همین. شهر پر از صداست.آژیرها و بوق ها. من از خلوت خانه راضی هستم و از این بازگشت به اینجا. اما امروز حال خوشی ندارم. صبح در گرما به کلاس می روم. آدم های دیگری غیر خودمان می بینم.ما همدیگر را برای هم روایت می کنیم.خاطرات، شنیده
جوک و اس ام اس های خنده دار    یه توپ دارم قلقلیه ....... موهای سرم فرفریه ..... مسیج جدید نداشتم سرت کلاه گذاشتم   امروز سالگرد تولد پت و مته ! تو هم مثل من این روز رو به خنگ ترین کسی که میشناسی تبریک بگو!!! جنبه داشته باش واسه خودم نفرست   برداشتن قدمهای بزرگ در زندگی باعث پاره شدن خشتک انسان میشود  
دو تا یارو داشتن تو یه ماشین بمب کار میذاشتن یکیشون به اون یکی میگه:
اگه این بمب الان منفجر شه چی کار کنیم؟ اون یکی میگه نگران نباش من یکی
دیگه دارم  
عکس های خنده دار جدید بزرگسالان 1398
عکس های خنده دار
عکس های خنده دار جدید
جدیدترین عکس های خنده دار روز
عکس های خنده دار و با مزه
زمین بازی کودکان
عکس خنده دار بزرگسالان
عکس های خنده دار
عکس های خنده دار جدید بزرگسالان 1398
ادامه مطلب ...برچسبrobeka robeka.ir جدیدترین عکس های خنده دار جدیدترین عکس های خنده دار روز روبکا زمین بازی کودکان سایت روبکا عکس خنده دار بزرگسالان عکس خنده دار پدر و فرزندی عکس های خنده دار عکس های خنده دار از بچه ها عکس های خنده
به عنوان یک درس مهم؛ همیشه در پروسه‌ی طراحی و اجرای نقشه‌ی تلافی‌کردن، خونسرد و با خنده‌ی محو و پاسخ‌های خنده‌دار موضوع‌ رو پیش ببرید.
و مهم‌تر از همه حواس‌تون باشه نقطه‌ضعف‌هاتون تو آرشیو حافظه‌ی کسی وارد نشه. ؛؛) 
اس ام اس های خنده دار و سرکاری
یکی از چیزایی که آدمو خیلی داغون میکنه اینه کهیه پسر با دماغ عملی و ابرو برداشته و سه تیغه بیاد بگه :خیلی چاکرم داداشآخه این چه حرفیه میزنی ؟تو باید بگی : میســـی عــسیسماگه زنت زیادی می پرسه چنتا دوسم داری؟بگو اندازه یک کیلو خاک شیراینا بی کارنمیرن میشمرنتا چند ساعت آرامش داری !!!یکی از ویژگی های عجیب دخترا :وقتی عصبانی میشه به مدت ۴ ساعت با سرعت نور حرف میزنه !آخر سر پاشو میندازه رو اون یکی پاشو میگه :دهنمو باز ن
او آمد
ناگهانی و آهسته
همچون سقوط برگ پاییزی درختی تنها در حیاط خانه‌ای قدیمی
مانند حیاط پر برگ بود
پر حرف بود
پر گلایه
پر اشک
پر خنده
پر اشک و خنده
کم کم رخنه کرده
جا باز کرد
مساحت کوچکی از دل را از آن خود کرد و آنجا شروع به ساخت و ساز کرد 
تیشه زد به دل
ویران کرد و دوباره ساخت
خانه‌ای پر از پنجره و بدون در
اما حیف...
دست‌هایم گرمی احتمالی دستانش را حس نخواهد کرد
و غرق چشم های خسته‌اش نمی شوم
اما...
صدایش همچنان اثر میگذارد
بر این خانه دل
یاد آن شبهای یلدایی بخیر
مهربانی های رویایی بخیر
کرسی و مادربزرگ و خنده ها
یاد آن دلهای دریایی بخیر
فال حافظ خوانده می شد ابتدا
لحظه های شور و شیدایی بخیر
هندوانه و انار و پسته ها
خوردنی های تماشایی بخیر
بازیهای کودکانه در حیاط
خانه های سمت بالایی بخیر
شاد بودیم خنده بر لب هایمان
روزگار آن دل آرایی بخیر
باز هم دلتنگ آن یلدا شدم
یاد مادر ، یاد بابایی بخیر
عشق بود و مهربانی بود و دل
یاد آن یار اهورایی بخیر .
______________________________
« عکس مربوط به یلدای
یک بار هم زنگ زده بودم منزل نقى‌زادهاسمش فرامرز بود و با یکى دیگر که هیچ یادم نیست، سه نفرى روى یک نیمکت مى‌نشستیم.مادرش که گوشى را برداشت، اسمش یادم رفت،_منزل نقى‌زاده؟از بابام یاد گرفته بودم بگویم منزلِ فلانىمادرش شاکى و عصبى گفت:با کى کار دارین؟_با ... پسرتون.کدوم‌شون؟تک‌پسر بودم و فکر اینش را نکرده بودم که در یک خانه شاید بیش از یک پسر وجود داشته باشد.شاکى‌تر و عصبى‌تر پرسید:کدوم‌شون؟ با کدوم‌شون کار دارى؟هول شدم. یادم نیامد که مثلن
به نام خالق بی‌همتا
صدای خنده‌هاش فضای تنهایی‌هاش رو پر کرده بود
انگاری می‌خندید تا هیولای تنهایی و خستگی‌هاش
جرئت حمله به قلبش رو پیدا نکنه و تو همون پستوی
انتهایی چشماش دوران اسارتش رو بگذرونه.
از خنده‌هاش یه نقاب رنگی ساخته بود تا یادش نره
تنها سلاحی که براش مونده تا با اون هیولاها بجگنه
همین خنده‌های بی‌صدای جسم و روحیه که دلش
تاب باختنشون رو نداره.
آخه اگه یه روزی همین رو هم از دست می‌داد باید
مثل یه کویر، همیشه تشنه دیدن حتی یه سر
چند نوشته آخر این دفتر پاره را خواندم و خنده‌ام گرفت. اصرارم بر تکرار گذشتن و میگذرد و زمان و این‌ها خنده دار است.
بگذارید به پای اینکه آخرین‌ها سوزناکند. گویی تکه‌ای از گوشت گوشه ناخنت را می‌کنند و می‌برند و تو می‌سوزی.
روز‌های آخر این دانشگاه!
همونطور که میدونید قلقلک یه فرآیند زجرآوره اما در عین حال خنده رو با خودش به همراه داره! اما چرا قلقلک باعث خنده ما میشه؟ چرا نمیتونیم خودمون رو قلقلک بدیم؟ یا چرا بعضیا اصلا قلقلکی نیستند؟ توی این مطلب میخوام همه چی رو درباره قلقلک براتون توضیح بدم. راستی، بعد از خوندن مطلب حس تون نسبت به قلقلک رو توی نظرات بنویسید! 
ادامه مطلب
به ادامه مطلب بروید ...
 
عکسهای خنده دار و جالب شکلک های بامزه روی میوه ها را در این بخش از سایت ایران ناز مشاهده می کنید.
 
هنرنمایی روی میوه ها در بعضی اوقات بسیار جالب و خنده دار می شود به طوری که می توان از عکس آن ها به عنوان تصاویر خنده دار استفاده کرد و دل تعدادی از افراد را شاد کرد. در ادامه عکس های خنده دار از هنرنمایی بامزه روی میوه ها را ایران ناز گردآوری کرده است.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
.دلم برای خانه‌ای تنگ استکه تمام خنده‌های کودکیم را در آن جا نهاده‌ام...تمام بازیهایم...تمام قد کشیدنهایم و تمام آرامشم...دلم برای خانه‌ای تنگ است،که تمام رازهای دیروزم را درش جا نهاده‌ام...تمام شیطنتها و سادگیهای کودکانه‌ام...تمام همبازی‌های کودکیم...و تمام متل‌های شنیدنی زندگیم را

خانه ای که در ۲۰فروردین ۹۹ با همه ی زیبایی هایی که واسمون داشت تخریب شد.
بوی محرم می آید و فضا پاییزی میشود فضا غرق در سکوت میشود...
چه سکوت شگفت انگیزی انگار همه مرد میخواهند گریه کنند در این موقع خنده ها تمام میشود و بغض جای همه ی آن خنده ها را میگیرد
و این موقع محرم است..
خب دوست های عزیز دیگه محرم داره نزدیک میشه و من دیگه به خودم اجازه نمیدم تا آخر محرم پست خنده دار بذارم ولی پست های دیگه ای میذارم که براتون جالب باشه و لطفا همچنان به وبلاگ من سر بزنید
ممنونم 
یاحسین
نظر لطفا یادتون نره
یادش بخیر 
یه روز مهدی یه کارتون برای فاطمه خانوم پخش میکرد، دخترش می خندید و مهدی هم می‌خندید ولی دیرتر از فاطمه ...
گفتم چرا دیر میخندی ؟! گفت خدا وکیلی این کارتونه خنده نداره و از خنده بچم میخندم ...
فاطمه جان ...
بابا اون بالاست ...
بازم داره بهت لبخند میزنه ...
صلی الله علیک یا رقیه بنت الحسین ...
روی خاک ها نشسته بودیم.داشتیم خاک بازی می‌کردیم.من کامیون پلاستیکی قرمز رنگم را آورده بودم.او هم بیلچه ی کوچک اسباب بازیش را.خاک ها را با بیلچه اش جع می‌کرد،می‌ریخت پشت کامیون.من هم کامیون را حرکت می‌دادم و به چند متر آن طرف تر می‌بردم.خاک ها را خالی می‌کردم و بر می‌گشتم.با همین بازی ساده و حتی احمقانه،یکی دو ساعتی مشغول می‌شدیم.چقدر می‌خندیدیم.با بی مزه ترین اتفاق ها.مثل وقتی  که چرخ جلوی سمت راست کامیونم که لق لق می‌زد از جایش در می‌آ
یارو ازم پرسید کارت چیه گفتم تو کار فرش و تلوزیونم گفت یعنی چی....گفتم رو فرش میخوابم تلویزیون نگاه میکنم
 
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ جوکهای خنده دار لاین و وایبر ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
 
دیشب شام سوپ داشتیمبه مامانم میگم تو کشورای خارجی سوپ پیش غذاس نه شامبرگشته میگه بابات خارجیه یا اون عمه فلان فلان شدتیعنی اصلاً لزومی نداشت پای عمه مو بکشه وسطانیتش فقط این بود که یه فحشی بهش بده
ادامه مطلب
وی از معدود انسان‌هایی بود که بین «صبا عزیزم، دخترم» و «رابطه با تو واسه من سمه»اش اندک فاصله‌ای بود :)))
 
پ.ن این منم. با همه‌ی نوسانات خلقیم. با همه‌ی روان‌پریشیم و همه‌ی خنده‌های وسط زار زدن چون یادم به یه چیز خنده‌دار افتاده. اگه نمیتونی این انسان معمولی رو دوست داشته باشی مشکل از من نیست :)
حرکت نوسانی از هروئین منی تو به سم.
واو سو ماچ این ا یر!
طرف داره یه چی می گه که تو هم اصلا حرفش رو قبول نداری ، ولی بعد از این که حرفاش رو می زنه با یه صدای خنده انگار تو رو مجبور می کنه به خندیدن و تایید کردن اون !
اغلب اوقات هم شکست خوردم و حتی شده خنده تلخی کردم ..
اما چه کنم که گهگاهی احساس می کنم دارم گناه می کنم ! با این وجود که دست خودم هم نیست ..
وسط ویس فرستادن سکسکه ام گرفته‌بود، غش کردم از خنده! 
یادم آمد که هرچه غمگین تر باشی، عمیق تر میخندی. آنقدر که ارتعاش خنده ات می‌رسد به آن غصه های ته دلت. هلش می‌دهد؛ ولی به جای اینکه گورش را گم کند، بیشتر رو می‌آید؛ تا که همان خنده تلخ مصنوعی را هم بر لبان بی جانت بخشکاند. 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال
دانلود آهنگ جدید علی عرشیا به نام خنده ناب
متن آهنگ جدید خنده ناب - علی عرشیا
Скачать новую песнюAli Arshia Khandeye Nab
Текст песни Khandeye Nab Ali Arshia
ذهن من درگیرت شده کوتاه بیاДавай, мой разум вмешивается
قلب من پیگیرت شده باهام راه بیاМое сердце гонится за мной
یاد من به شب تارم بیا ماه شبام

ادامه مطلب
1-خنده یک مکانیسم دفاعی و کنار آمدن با استرس، تحقیر، خجالتزدگی و درد است. 2-خنده باعث افزایش سطح انرژی بدن میگردد. 3-خنده باعث کاهش استرس و تنش روانی میگردد. 4-خنده باعث کاهش درد میگردد. 5-خنده باعث افزایش روحیه فرد و احساس خوب نسبت به خود داشتن میگردد. 6-خنده باعث بهبود کارکرد مغز میگردد. خنده باعث تحریک هر دو نیمکره مغز گردیده و در عملکرد آنها تعادل ایجاد میکند. 7- خنده باعث ماساژ دادن ارگان های شکمی و بهبود کارکرد آنها، تقویت عضلاتی که ارگانه
سینا درخشنده خوش خنده ی من
دانلود آهنگ جدید سینا درخشنده به نام خوش خنده ی من
Sina Derakhshande - Khosh Khandeye Man
ترانه : ساره رسولی ؛ موزیک : فرزین کاتب ؛ تنظیم : شجاعت شفایی

دلبر خوش خنده ی من / حرفاتو با خنده بزن لحن قشنگتو میخوام
بمون همیشه تو دلم نازتو دائم میخرم / بخند تا از غصه درآم

ادامه مطلب
روزی خودم را دست باران می سپارمروزی که دیگر خنده هایم غم نداردروزی که قلبم با سکوتی سرد فهمیددیگر تو را هم در کنارش کم ندارد
 
من در جدال عقل و دل فهمیده ام کهیا رومی رومی شوم یا زنگ زنگیمن عقل و دل را دست باران میسپارممال شما عقل و دلم، رنگیِ رنگی
 
گفتی چرا با گریه میخندم همیشهدیوانه ها هرگز غمی در جان ندارندهر مذهبی در بین مردم رایج افتادغیر از جنون بر مذهبی ایمان ندارند
 
اما چه میدانی ز درد سینه ی منبیچاره مجنونی که با عقلش بجنگدبیچاره تر
چند ماهی از مستقر شدن در این خانه نگذشته بود که زوجی به طبقه ی دوم اسباب کشی کردند. 
زن و مرد دائما با هم در حالِ دعوا هستند. وقت و بی وقت. صبح و ظهر و شب و حتی نیمه شب. البته بیشتر شب ها. مرد از سرِ کار به خانه می آید و دعواها شروع میشود. داد زدن ها و فحش دادن ها و در کوبیدن ها. 
زن و مردی که حتی تا چند ماه قبل از این، اتفاقی هم همدیگر را در محوطه ی ساختمان ندیده بودیم، حالا میدانستیم که اسمشان چیست، و کدامشان در دعوا بیشتر داد و فریاد راه می اندازد. ک
خنده دارترین مطالب طنز و با حال
مطالب طنز و خنده دار همیشه در بین سایر مطالب سرگرمی طرفداران بیشتری دارد به همین دلیل در این سری از مطالب طنز و خنده دار جدیدترین جوکهای باحال و طنز نوشته های خنده دار را برایتان گردآوری کرده ایم تا لحظات خوشی را کنار ما تجربه کنید.
سه تا برادر می خواستن مرغداری بزننیکی شون لجباز بودهبهش می گن:تو شریک نیستی!میگه:به ارواح عمه اگه شریکم نکنین پرورش روباه میزنم بغلش
******************************  
زن و شوهر دعواشون میشه زن
هیچ وقت این قدر باهات صمیمی نبودم که بهت بگم رفیق گرمابه و گلستان، حتی این اواخر هم خیلی کم ازت خبر داشتم، ولی آخرین بار از امیر -که همین دو هفته پیش تو فرودگاه مسقط به شکل کاملا معجزه‌وار دیدمش- راجع بهت پرسیدم و گفت که هم اتاقیشی تو کانادا و باهم الکترونیک قدرت می‌خونید. شاید رفیق آنچنانی نبودیم اما همون چند تا کلاسی که با هم داشتیم و تمرین‌هایی که باهم کپ زدیم و امتحانایی که با هم دادیم باعث شد یه دوستی بین‌مون شکل بگیره. کد دوستیمون «عجب
یه دختره هست فامیل مونه
دو سه سالی ازم کوچیکتر بود
باهام میومد کلاس زبان
حکم ننه شو داشتم
بهش می گفتم خپل
الان مامانم خبر داد آخر هفته عروسه خپله
یه خنده کردم
نمیدونم از رو بی عاری بود
تعجب بود
افسوس بود
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است بود
خلاصه خودمم نمیدونم چی بود
هنوزم دارم میخندم
اصلا از اینجا تا تالارشون از اینا
 
 
پی نوشت1:ولی ناموسا خیلی بچه بود ها
من الان خودمم بخوام عروسی کنم خنده م میگیره
جدی رو چه حسابی بچه رو میفرستن تو دهن گ
متن آهنگ خوش خنده ی من سینا درخشنده
دیدمت ، عشق میانِ قلبِ من دامن گرفت
آسمانم از سرِ خوشنودی باریدن گرفت
چشمهایت غصه را از زندگی من گرفت
از همه عالم دلم تصمیم دل کندن گرفت
دلبرِ خوش خنده ی من ، حرفاتو با خنده بزن
لحن قشنگت رو میخوام
بمون همیشه توو دلم ، نازتو دائم میخرم
ادامه مطلب
...خنده گرمی کرد و این خنده ی او، جرج، میتوانست تمام دنیا را گرم کند و اگر تمام مردم دنیا می توانستند او را ببینند در یک آن، همه ی جنگ ها، خصومت ها و دشمنی های روی کره ی زمین از بین می رفت یا دست کم یک آتش بس بسیار طولانی اعلام میشد.
 دختر پرتقالی/ یوستاین گاردر
خنده گرم چجور خنده ای میتونه باشه؟ چقدر دلم میخواد میتونستم خنده شو ببینم تا بفهمم چطوریه.
البته فکر میکنم حتما چون بین کسی که خنده رو می دیده و دختری که میخندیده حسی بوده اونو گرم میکرده.
بهار، یا دقیق‌‌تر بگویم، عید، مثل خنده‌ی بعد از دعوای زن و شوهری‌ست. مثل رهایی بعد از گریه. مثل آسمان آبی، بعد از طوفان شن. رسالتش، غبار روبی و رنگ پاشیدن به دنیای خاکستری ماست و چه خوب رسولی‌ست. قرار نانوشته‌ای دارد که هرسال، تو را می‌فرستد در گل‌فروشی محله. بی‌تابی و عجله‌ات را می‌گیرد و مجاب‌ات‌ می‌کند سر صبر، میان گلدان‌ها بگردی و یک‌دل‌سیر، چشم بدوزی به گل‌ها. حسن‌یوسف و پیچکی برداری تا خانه‌ات سبز شود. فقط بهار است که تو را ر
 
 
تفاوت اصلی خانه های هوشمند با خانه های معمولی در این است که همه ی وسایل در خانه های هوشمند به یکدیگر متصل هستند و با یک دستگاه مرکزی کنترل می شوند. کنترل آب و هوا، چراغ ها، لوازم، قفل ها و انواع مختلفی از دوربین ها و مانتیورهایی که می توانند به خانه های هوشمند و خودکار اضافه شوند از هر جای خانه و حتی دور از خانه قابل کنترل می باشند.
 
 
من تمام لحظه هایم، خنده هایم، گریه هایم
اشک هایم، درد هایم، غصه هایم، زجر هایم
شادی و آرامش من، کودکانه خنده هایم 
با تو بوده، با تو مُرده، سر به نیستی ها سپرده
التماست، گریه هایت، زجر توأم با صدایت
خنده هایت، ترس هایت، بغض هایت، درد هایت
مرگ شیرینْ خنده هایت، حاصل خبط تو بوده
با دورویی با دورنگی، خاطراتم با تو مرده
دوست دارم تو بدانی رفتنت پایان من شد
این منی که می‌نویسد، زاده باران غم شد
میخواهم فرار کنم. از محیط تنگ این حصار. حصاری که مرا نگه میدارد. از دویدن در دشت عشق. از پریدن و شیرچه زدن در دریای زلال ماجرا‌ها با تو. از یخ زدن در سرمای زمستان در کوه‌های پر برف.
از شنیدن خنده‌هایت.
آخ که شنیدن خنده‌های تو زیبا است. آخ که دلم میسوزه و اشک و خون دلم هیزمش می‌شود و میسوزد و میسوزد. آخ از زمان. آخ از رویای کودکی. آخ از فکر فرصت هایی که در دلم خواهند آمد ولی در حقیقت نه.
وانتی تو کوچه داد میزنه سبزی دارم سبزی تازه.
من فکرمو بلند بلند تکرار میکنم: کاش من جای این وانتیه بودم. سبزی می فروختم. می رفتم.
خواهرم بلند بلند می خنده.
منم بلند بلند می خندم.
اما جنس خنده هامون فرق می کنه و این رو فقط من می دونم.
سلام 
کاربرانی که عروسی های خنده دار، خواستگاری های عجیب و خنده دار، خواب های خنده دار یا دعوا های خنده دار دیدین تعریف کنید، من یه دعوای خنده دار مامانم تعریف می کنه؛
مامانم تازه ازدواج کرده بود، پدرم با عموم دعوا می کردن، پدرم از اون آدم هایی هست که دوست داره دعوا کنه مردم جلوش رو بگیرن، به مامانم گفت برو یه چوب بیار، مامانم تو سن کم ازدواج کرده هر کاری بهش می گفتن گوش میکرد، رفت یه چوب بزرگ آورد داد بهش، پدرم گفت بذار زمین بذار زمین چوب رو
روی چانه ام جوش زده،دوتا جوش زیر لب پایینم درست روی یک خط و دقیقا وسط لبم،محل دلفین بیتز:)جای جوش ها زخم شده چون با ددمنشی تمام عیاری زخمشون کردم البته بیشتر سوراخ شده تا زخم،منظورم از اون زخم های عمیقیه که کلی طول می‌کشه تا خوب شه آخرش هم لکه هایش تا چند ماه دهنت رو آسفالت می کنه.الان زیر لبم جوری زخم شده انگار بعد از پیرسینگ دلفین بیت گذاشتم سوراخا خودش بسته شه..لامصب اینقدر خودمو واسه پیرسینگ به آب و آتیش زدم که بدنم اتومات خودش داره سوراخ
شدیییییییییییییدا خنده داره بروبچ..
توصیه میکنم دستمال کاغذی بذارین پیشتون نه برای گریه بلکه برای اشک های سرازیر شده
از شدت خنده...منکه مردم و ترکیدم ینی...بااینکه یکم قدیمیه ولی خدایی خیلی فانه..ارزش دیدن داره..
نماشا...کلیک بنما^^
عکس های میوه و سبزیجات جالب و خنده دار را در سایت روبکا ببینی و شاد باشید.
میوه و سبزیجات جالب

میوه و سبزیجات جالب و خنده دار
 سبزیجات زنده
عکس میوه های عجیب
میوه های زنده
میوه شبیه حیوانات
میوه شبیه انسان


گردآوری:روبکا
عکس های میوه و سبزیجات جالب و خنده دار
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...robeka robeka.ir تزیین میوه سایت روبکا سبزیجات زنده عکس میوه عکس میوه های عجیب میوه زنده میوه شبیه انسان میوه های زنده میوه های عجیب میوه و سبزیجات جالب میوه و سبزیجا
نمی‌دونم ریختن اشک از سر ذوق، چقدر می‌تونه شیرین باشه! ولی دیدنِ کسی که از خوشحالی، نمی‌دونه بخنده یا گریه کنه، خیلی به نظرم شیرینه...امروز، یه زوج رو در درمانگاه دیدم. دمِ در، خانوم داشت می‌خندید. بعد رفت توی بغلِ همسرش و همینطور داشتن با هم می‌خندیدن. اول فکر کردم موضوع خنده‌داری برای هم تعریف کردن و مثل من، که اینطور مواقع میرم توی بغل طرف، دارن از خنده، غش می‌کنن. اما یهو صدای خنده‌ی خانوم به گریه تبدیل شد. تعجب کردم. آخه آقا هم داشت ا
غنچه با دل گرفته گفت:
"زندگی،
لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است."
 
گل به خنده گفت:
"زندگی شکفتن است
با زبان سبز، راز گفتن است."
گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش می رسد...
تو چه فکر می کنی؟
راستی کدام یک درست گفته اند؟
 
قیصر امین پور
 همه اش خنده ام می گرفت. به حرکت پرده در باد می خندیدم، به ناخن های دو پوست شده ام، به غذای ریخته روی فرش، به مردی که توی تلویزیون سبیل نوک سیخی داشت. خلاصه به همه چیز خنده ام می گرفت. و نمی توانستم جلوی خنده ام را بگیرم. خودم هم از این خنده ها عاصی شده بودم. این دیگر چه کوفتی بود! مریض بودم؟ شاید. 
دلم می خواست بدوم توی خیابان و به تک تک آدم هایی که می بینم فارغ از جنسیت و سن بگویم دوستت دارم. بعضی هاشان را بغل کنم و ببوسم و بگویم زندگی قشنگه! 
شک ند
برای توی مینویسمبله، خود خودت. همان جوهر. همان که آدم‌ها نمیفهمندش. من میفهمم. میدانم.من فروغ چشمان تو را میشناسم. پشت صدای بلندت، ضربان نازک قلبت را میشناسم. خنده‌های تو حتما به معنای خنده‌ی چشمانت نیست. من خنده‌های قلبت را میشناسم. تو همان آشنای دوری که دیر دیدمت. ای تو که دلت به وسعت دریاست، به کوچکی قرص ماه از روی زمین و به نازکی ساقه‌ی گندمی در تابستان. با توام.‌ تویی که بوی تلخ تنهایی‌های دنجم را میدهی. و رنگ دوست داشتن‌هایت تاریک است
Post five things that make you laugh-out-loud
کلا آدمیم که خیلیییییی کم و سخت میخندم خیلی چیزهای کمین که انقدر برام جذاب باشن که بخندن .
اگر کسی چند دقیقه از ته دل بخنده باعث میشه بخندم.
یه وقت ها خواهرم کاری میکنه که باعث خنده ام میشه.
یه وقت هایی تیکه های طنز ریوندی و مکس امینی 
یه وقت هاییم میفتم رو مود خنده و به ترک دیوار هم میخندم
روضه ما اولین خنده تو بود، بعد از وفات پدر!پی‌نوشت:نقل کرده‌اند: حضرت فاطمه (س) بعد از وفات پدرش هرگز خندان دیده نشد، جز آن‌که یک‌روز لبخندی زد، آن‌گونه که دندان‌هایش آشکار شد.(الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۷۳؛ حلیه الاولیا،ج۲، ص۴۳)این یکبار هم زمانی بود که آن حضرت تابوت خود را مشاهده کرد و خوشحال شد که بدنش را نامحرمان نخواهد دید...(تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۵)
نرگس جار همند سر نزنی
تیر هاکرده کوتری پر نزنی
ته ماه تتی سوئی آرزویی
دل پرچم کر س سر نزنی
 
کندی دره هوا دره
گندم تاش هوا سیو میا ره
 
افتاب سوخنک رنده کنه
سرمست گل لاله خنده کنه
ته سه اشکوفنه اوشمک گل
ته خنده گل متار زنده کنه
 
کندی دره هوا دره
گندم تاش هوا سیو میا ره
 
نمی دانم دیگر کسی به اینجا سر می زند یا نه راستش خودم هم خیلی وقت بود این ضفحه را باز نکرده بودم امروز خیلی اتفاقی صقحه را باز کردم و به یاد خاطرات گذشته افتادم
گرچه وبلاگ نویسی این روزها دیگر رونقی ندارد ولی چون حدس می زنم بعد ها کسی از روی سرچ اینجا را پیدا کند و  دنبال درمان دردش  و یا روزنه امیدی باشد گقتم بیایم و از پایان قشنگ انتظارم برایتان بگویم بلهیزی نمانده که پسرهای دوقلوی من دو ساله شوند ،دوقلو هایی که عاقبت سهم من از روزهای مادران
نمی دانم دیگر کسی به اینجا سر می زند یا نه راستش خودم هم خیلی وقت بود این ضفحه را باز نکرده بودم امروز خیلی اتفاقی صقحه را باز کردم و به یاد خاطرات گذشته افتادم
گرچه وبلاگ نویسی این روزها دیگر رونقی ندارد ولی چون حدس می زنم بعد ها کسی از روی سرچ اینجا را پیدا کند و  دنبال درمان دردش  و یا روزنه امیدی باشد گقتم بیایم و از پایان قشنگ انتظارم برایتان بگویم بلهیزی نمانده که پسرهای دوقلوی من دو ساله شوند ،دوقلو هایی که عاقبت سهم من از روزهای مادران
جوک جدید خنده دار
 
جوک آمپول دختره
دختره به پسره میگه میخوای جایی ک آمپول زدم رو نشون بدم؟
پسره با خوشحالی گفت آره !!!
دختره میگه ساختمان روبرو طبقه دوم :))))))
برای دیدن جوک های بیشتر روی لینک زیر یا تصویر بالا کلیک کنید
جوک چدید
 
هر وقت از منطقه به منزل می‌آمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی می‌کرد، با همان لباس خاکی بسیجی به نماز می‌ایستاد. یک روز به قصد شوخی گفتم: تو مگر چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن، نماز می‌خوانی؟ نگاهی کرد و گفت: هر وقت تو را می‌بینم، احساس می‌کنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم. هیچ وقت روز تولدش و روزهای خاص رو فراموش نمی‌کردم. سال ۹۳ سوریه بودیم. آنجا یک تقویم در خانه داشتیم؛ اما تاریخش به میلادی بود، حاجی به خاطر مشغله زیاد و دیر آمدن به خانه
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
بسیار این داستان را شنیده آید که((خانمی میگوید در سالن زنانه صدای خنده شوهر رفیقم می آمد،دوستم در حالی که بچه بغلش بود گوشی را به من داد و گفت برایش پیامک بده که خفه شو  آبرویم با صدای خنده هایت رفت...
من هم از گوشی دوستم برای شوهرش اینگونه نوشتم، فدای خنده هایت شوم کاش همیشه شاد باشی ولی صدای خنده هایت تا سالن زنانه می آید کمی آرامتر خوشبختی مان را چشم میزنند...))
این داستان را زیاد شنیده
شهر تبریز به واسطه رشادت های آزاد مردانی همچون ستارخان و علی مسیو در دوران انقلاب مشروطه نقش برجسته ای در تاریخ معاصر ایران دارد، به همین خاطر بازدید از خانه های باقی مانده از مشروطه خواهان که روزگاری محل تشکیل جلسات و ستاد جنگ بوده برای ما یاداوری میکند که این شهر بزرگ چه تاریخی را پشت سر گذاشته است.
خانه های تاریخی تبریز
موزه قاجار (خانه امیر نظام)
خانه تاریخی ستارخانموزه علی مسیوخانه بهنام (خانه قدکی)خانه مشروطه تبریزخانه حیدر زاده تبری
به نفس های گرم لیوان چای دردستم  چشم میدوزم پرنده خیالم پرمی کشد به سالها پیش دران خانه قدیمی که اکنون جز حیاطی که مملو از برگ های خشک زرد ونارنجی شده ودیوارهایی که انگار از حمل کردن خاطرات ان روزها کمرشان خم شده  چیزی باقی نمانده...
دیگرصدای خنده های ان پسر دخترهای کم سن وسال به گوش نمیرسد
دیگر کسی با شور وشعف در ان خانه را بازنمی کند وباصدایی بلندنویدامدنش رابدهد ...
دیگر بوهای غذای خاله فضای خانه پراز عشق به زندگی نمی کند...
دیگر خبری از شب ن
متن آهنگ سینا سرلک بنام بهار

تقویم من با تو پر از عطر بهاربا خنده ی تو سال من تحویل میشهآرامش دنیامو مدیون تو هستمخوشبختیه من با نگات تکمیل میشهبرفایه خونه با حضورت آب میشندخورشید و با عشقت به قلبم هدیه کردیپیش از تو سرما سهم ما از زندگی بودتو با دل بی اعتماد من چه کردینگار نازنین من بهار دلنشین منتو با دلم بگو چه کردیتمام من فدای تو فدای خنده هایه توتو با دلم بگو چه کردینگار نازنین من بهار دلنشین منتو با دلم بگو چه کردیتمام من فدای تو فدای
دستای کوچولو و یخ زده ش رو توی دستم می گیرم و میگم: الان که فصل آب بازی نیست. ببین چه یخ کردی. سرما میخوریا ! لبخند شرورانه ای تحویلم میده و میگه: بذار سردت کنم. بعد فوری دستاش رو میذاره روی گونه هام و از واکنشم خنده ش میگیره.
 به خاطر همین شیطنتاش، خنده ی نمکینش، کلمه های قلنبه سلمبه ش و دستای مهربونشه که بیش تر دوستش دارم. 
فصل 3
صدای خنده. با صدای زیر و ضعیفی که برای خودم ناآشنا بود، با لکنت پرسیدم: (( کی ... کی هستی؟)) در جیر جیر بلندی کرد، یک کم دیگر باز شد و دوباره شروع کرد به بسته شدن. با صدای محکم تری پرسیدم: (( کی اونجاست؟)) باز هم صدای پچ پچ و حرکت به گوشم خورد. جاش رفته بود عقب، خودش را به دیوار چسبانده بود و یواش یواش، از پهلو خودش را به پله ها می رساند. حالتی تو صورتش بود که تا آن موقع ندیده بودم ... وحشت محض. در، مثل در خانه های جن زده تو فیلم های ترسناک، باز هم جیر ج
دانلود سریال ن.خ در سایت ها این سریال کمدی قرار است
برای شبکه اول سیما ساخته شود
سریال ن. خ سریالی زیباست و برای پخش در ایام عید ساخته شده است
توجه داشته باشید که در 16 قسمت متفاوت ساخته می شود
و این قسمت ها نقاط مشترکی با هم دارند
از جمله نقاط مشترک این قسمت ها
وجه خنده ی تمامی آن هاست
وجه خنده ی تمامی آن ها را باید حفط  نماییم چرا که اگر وجه خنده تمامی قسمت های آن را
حفظ نکنیم
ریزش مخاطبین در ط.ل سریال امری حتمی خواهد بود
شما باید قسمت ها را پیگی
یه رای گیری تو کلاسمون برگزار شد
کل کلاس موافقش بودن
بعد من و ف دیشب واسه خنده و از سر بیکاری
رفتیم رای مخالف دادیم
میخواستیم امشبم پسش بگیریما
بعد الان نماینده مون که خیلیم باهاش رو دروایسی داریم
اومده باهامون مذاکره
که رای مونو پس بگیریم و موافق شیم چون اجرا شدنش به امضای تک تک بچه ها نیاز داره
الان ما هم مجبوریم الکی ادای مخالفایی که به احترام نماینده موافق شدن در بیاریم‍♀️‍♀️‍♀️
زهرا گفته اسمش رو بیاری تو دهنت فلفل می ریزم...خنده م گرفت.
گفتم بدون فلفل هم دیگه اسمش رو ازم نمیشنوی؛ خودمم دیگه از خودم نمیشنوم مطمئن باش. انقدر بامزه و خنده دار تلخی ها رو تحلیل میکنه که فکر میکنم ده سال پیش که زهرا در زندگیم نبود با چه فیلتری تلخی ها رو میشکافتم.زهرا یه حالِ شیرین و با دوام هست برای من...
بچگیام با تمام وجود می‌خندیدم
قدیما با چشمام
یه بازه‌ای که خیلی هم دور نیست، با لبم..
و الآن، با دلم!
یه وقتاییش چشممم توش دخیل میشه.. اما نه همیشه
اصلا یه جاهایی هست که ظاهرم تغییر نمی‌کنه اما دارم می‌خندم!
 
خنده‌ی الآنم نادر و عمیقه
خنده‌ی قدیمام قشنگ بود
خنده‌ی بچگیم پر از زندگی
و من
گاهی دل‌تنگ انواع دیگه‌ی لبخندم میشم :)
پشت مانتیتور آیفون که می دیدمش دلم پر از شوق میشد
چادر سفیدم برمیداشتم یا مانتو روسری مینداختم روی شانه و سرم و میدویدم به استقبال در راه پله ها...
به ندرت پیش می آمد در خانه منتظر باشم تا رسیدنش.
آدمها مگر چند ساعت از خانه دور می مانند. اما برگشتنش برگشتنِ "خانه" به "خانه" بود.
ایست!!
اینجا ایستگاه #خنده است.باحال ترین #جوک های تلگرام را همراه با جالب ترین #کلیپ ها و مطالب روز,اینجا بخوانید ✨هر کجا خندیدیم،      هر کجا خنداندیم،             زندگانی آنجاست                  بی خیال همه تلخی ها@shgok
روی لینک کلیک کنید
ایست!!
اینجا ایستگاه #خنده است.باحال ترین #جوک های تلگرام را همراه با جالب ترین #کلیپ ها و مطالب روز,اینجا بخوانید ✨هر کجا خندیدیم،      هر کجا خنداندیم،             زندگانی آنجاست                  بی خیال همه تلخی ها@shgok
روی لینک کلیک کنید
 
کاش می شد خنده را تدریس کرد کارگاه خوشدلی تاًسیس کردکاش می شد عشق را تعلیم داد ناامیدان را امید و بیم دادشاد بود و شادمانی را ستود با نشاط دیگران ، دلشاد بودکاش می شد دشمنی را سر بریددوستی را مثل شربت سر کشیددشمن بی رحمی و اجحاف بود دوستدار نیکی و انصاف بودکاش می شد پشت پا زد بر غروردور شد از خود پسندی، دور دوربا صفا و یکدل و آزاده بود مثل شبنم بی ریا و ساده بوداز دو رنگی و ریا پرهیز کردکینه را در سینه حلق آویز کردکاش می شد ساده و آزاد زیستد
خانه هوشمند چیست؟ویکی پدیا، درباره اینکه خانه هوشمند چیست و اتوماسیون خانگی یعنی چه، اینطور می نویسد که:
«خانه هوشمند یک فناوری نوظهور و در حال گسترش است. خانه هوشمند در پایین‌ترین سطح خود می‌تواند به همهٔ خدماتی اشاره داشته باشد که بدون دخالت صاحب‌خانه عملی را در محیط خانه اجرا می‌کنند»
چیزی متوجه شدید؟!بله، قرارمان سرجای خودش باقی ست. قرار است به زبان ساده با شما درباره هوشمند سازی صحبت کنیم و بگوییم که خانه هوشمند چیست ؟
پس بی خیال وی
خنده از نگاه هانری برگسون

ھانرى برگسون فیلسوف فرانسوى (١٩۴١-١٨۵٩ (یکى از فیلسوفـانى است که به مبحث خنـده به طور جـدى پرداخته و با نگاھى فیلسوفانه به آن
توجه کرده است. او در رساله اش با نام خنده سرچشمه ھاى ذھنى، روانى و عاطفى خنده را مورد بحث و بررسى قرار داده و نیروھاى برانگیزاننده
خنـده و ماھیت انرژى آزاد شـده در اثر خندیـدن را مطالعه کرده است. 
برگسون در سال ١٩١٠ این کتـاب جـذاب خود را تألیف کرد یعنى درست در آن
زمان که مى خواست براى رفع خسـ
۴ ساعتِ نشستیم ، گفتیم ، خندیدیم و میخواییم نماز بخونیم :)))
میشه کوفتمان نشود؟! ممنونم:)خیرباشد ....
خدا خیربدهد تورا... نمیدونید چطور ادای مایکل هاشمیان رو درمیاورد ، دلم میخواست زمینو گاز بزنم...
و پارت دوم قشنگیای زندگی من بارون ِ الان بود:) ازهمه خنده دار تر وقتیه به سَما پی ام میدم میگم چ بارونی ، میگه اینجا بارون نیست که بعد باباشم بیداره میگه: ما یهودی هستیم و سمت شیعه ها بارون میاد
5:04
 
یک بار داشتم روی سنگ صافی نان می پختم که چند نظامی از دور نزدیک شدند. تندی از جا بلند شدم. دستم از آرد سفید بود. وقتی رسیدند، سردسته نظامی ها پرسید: «شماها اینجا چه کار می کنید؟ اینجا دیگر خط مقدم است. برگردید بروید گیلان غرب یا روستاهای دورتر. اینجا بمانید کشته می شوید. ما خودمان هم به سختی اینجا می مانیم، شما چطور مانده اید؟»
 
باورشان نمی شد مردم روستا با این وضعیت، توی منطقه جنگی مانده باشند ... با خنده به آنها گفتم: «نکند می ترسید؟»
یکی شان
وقتی مساله ای به قلبم فشار می آورد، سعی میکنم حواسم را پرت میکنم تا قلبم توی دهانم نیاید. با اینکه به هیچ وجه اعصاب ونگ ونگ بچه را ندارم، ولی آنقدر بچه های معصوم جاذبه دارند که دلم برایشان می‌رود. حالا دو سه تا بچه ی کوچک خوردنی توی خانه داشته باشی و چندماه نبینی شان، یعنی دلتنگی تا سرحد عذاب. 
مثل عاشق هایی که با یادآوری خاطرات معشوق، مرهمی بر دلتنگی شان می‌گذارند، سعی میکنم گاهی اوقات شیرین کاری های الهه، امیر صالح و عارف را به یاد بیاورم ت
همچو شب باده تو از باده شب آمد ه ای،
ساغر لاله به کف بزم طرب آمده ای.
از کویری، که همه تشنه دیدار تو بود، 
ز سراب نظری دشت عرب آمدی،
 خنده شید شده دشمن هر شبنم گل،
جان به لب آمد و تو خنده به لب آمده ای.
کُشته ای غمزدگان را همه با غمزه و ناز،
از غزای غرض خود به غضب آمده ای.
روی خود تابی ز من، این دل من تاب نداشت،
تب طبخاله به لب حال عجب آمده ای.
همچو شب باده تو از بادیه شب آمده ای،
که برون از حد معیار ادب آمده ای.
هر وقت که میاد، هر چهار نفرمون به نوعی تو مضیقه میفتیم. آدم بدی نیست ولی افکار خاص خودش رو داره. اعتقادات خاص خودش رو داره... بسیار بسیار هم دلسوز و نگرانه. نگرانی و مسئولیت پذیریش رو میریزه تو قالب اعتقاداتش و میخواد به ما تحمیل کنه. هی میخوای احترام نگه داری و حتی شده با باشه گفتن الکی خلاص بشی از پند و اندرزهاش، ولی فقط اعصابه که سوهان کشیده میشه! 
امروز صبح زنگ زد. هر بار که حرف میزنیم میفهمم که دره ی بین مون چه قدر شکافش عمیق تر شده. نامحسوس د
خاطره ای در باره «شهید حاج محمد طاهری»
 کوچک بودم، حدود چهار ساله یا کمی کمتر. داخل خانه مان سرگرم بازی بودم که زنگ در حیاط به صدا در آمد. د.یدم و در را باز کردم. مردی مهربان با لبخندی بر لب، پشت در ایستاده بود. فورا جلو آمد مرا بغل کرد و بوسید. با تعجب و خیره خیره، قد و قیافه اش را وارسی کردم. خیلی آشنا بود، اما من نشناختمش. گویا خودش هم فهمیده بود که نگاه من، نگاه استفهام آمیزی است . لذا لبخندی زد و پرسید: مادرت خانه است؟
 گفتم: بله
 گفت: بگو بیاد د
تو چه میدانی غریبه از دردهایم؟
تو چه میدانی از گاه و بیگاه و ناگاه شکستنهایی که چشیدم
از تنهایی هایی که سر کردم و خواهم کرد
از بی چاره بودنهایم
از....
از همان هایی که هرگز حتی فکرش را هم نکردی...
و بغض پنهان پشت لبخند
نگاه های پر از خشمی که پشت پلکم زندانی اش میکنم
تا شادی تو درد نگیرد
و تو تااازه به این فکر میکنی که من چرا با سکوتم، قصد آزار تو را کردم
خنده دار است...
گریه های دل من خنده دار است!
برای آسودگیه که این همه خستگی هایم را لای خاطرات و پشت
در این روزهای اخر سال هرچند که مریضی و خانه نشینی هست و هیچ چیز مثل سالهای پیش نیست ولی دلگرمم... دلگرمم به سبزه هایی که سبز شده اند ... دلگرمم به صداها و خنده ها ... دلگرمم به حضورت...
عشق نجات بخش است، عشق درمان گر است، عشق زنده نگه می دارد...
دلم شعر می خواهد... دلم زیبایی می خواهد ... دلم نور می خواهد...
مطمئنم شعر و عشق و نور هم خواهند تابید بر این روزها ...بیش از پیش...
دلت گرم و سرت سلامت ...به امید دیدار روزهای روشن... به امید در آغوش گرفتن شادی ها و آرزو
بعضی هرچه می شنوند و یا می بینند به آن می خندند بدون اینکه موردی برای خنده ببینند، البته خنده های بی مورد از مجانین تکلیفی ندارد، چون عقل از شرایط عامه تکلیف محسوب می شود. ولی چنین عملی از کسانی که بظاهر عاقلند مذموم است و به شدّت مورد نکوهش قرار گرفته است، سرچشمه چنین حرکاتی، جهالت و نادانی است.
ادامه مطلب
سلام
من امروز یه طرح جدید به ذهنم رسید.
برای اینکه آمریکاییا و انگلیسیا بیان التماس کنن به فریدون
و یه ابهتی پیدا کنه این بنده خدا
اونم اینه که تنگه باب المندب یمن که دست حوثی هاست و تنگه هرمز رو چند روز ببندیم.
توی چنین شرایطی، 10 نفتکش انگلیس که هر روز توی دریای سیاه و خلیج همیشه فارس تردد میکنن اونجا گیر میفتن
خدمتتون که عارضم آمریکایی ها هم که سهم عمده ای توی خرید نفت دارن هم معادلاتشون به هم میریزه
بعد میان پیش رییس جمهورمون، میگن :
الا یا
امروز از اون روزایی که غروب خوابیدم شب بیدار شدم و باز تا طرفای ۴بیدار بودم و تا ۵خوابیدم حالا در این ساعت مزخرف راهی دانشگـام ...
امروز قراره با پاطمه بریم پیش دکتر تغذیه :))) ولی قبلش باهم قرار گذاشتیم که بریم صبحونه رو توی بهترین کافه شهر بخوریم ...
این روزا میخنــدم چون شدیدا به خنده نیاز دارم اگه اون خنده های چلمنیغوزم نباشه قطعا از پا در میام این رو تمام سوابقـــم نشان داده .
مرد همسایه ما دارد می‌خواند: شیرین شیرینا! خانوم خانوما! چه خوشکل شدی امشب! خنده‌ات شکره!  لب‌هات عسله! مثل گل شدی امشب!

آپارتمان‌هایی را که درب واحدها، بغل هم چسبیده و بخواهی کفش بپوشی باید دم در مردم باسن‌ات را هوا کنی و بپوشی را دیده اید لابد؟!
 از آن آپارتمان‌های فقیرانه با دیوارهایی که فقر را به رخ‌ات می‌کشند.
 از آن آپارتمان‌هایی که ساکنانش از همه لحاظ در فقر به سر می‌برند، حتی از نظر محتویات مغزی!!!
آره. حتی دارد بشکن هم می زند که ص
اگر روزی کسی را دیدید که می خندد، پیش از آنکه به خنده هایش شلیک کنید از خود بپرسید او خندیدن را از کجا آموخته است؟هر آدمی که به دنیا می آید گریستن را بلد است، زیرا گریه جواز ورود به این جهان است اما، خندیدن را باید آموخت و آنکه می خندد حتماً برای آموختنش رنج بسیار برده است.آنکه لبخند می زند، نوح است زیرا توانسته در طوفان زندگی قایقی بسازد. هر لبخند قایقی ست و آنکه لبخند می زند یعنی توانسته روی رودِ روانِ اشک هایش قایقی بیندازد و دور شَود 
خواهرم دانشجوی پزشکیه. 
اون روز داشت با خنده تعریف می‌کرد که:
«یه پسره هست توی کلاسمون، بعد از اینکه نمرات امتحان کلیه اعلام شد، اومده بود پیش ما و خنده میگفت کلیه رو افتادم. 
ما هم پرسیدیم مگه نمره‌ات چند شد؟
با همون خنده گفت: دو و نیم!
یعنی همه‌امون از خنده ترکیدیم!
بعد این پسره با دوستاش رفته پیش استاد. یکی از دوستای پسره گفته: استاد شما اینو انداختید. حداقل با نه و نیم بندازیدش، نه دو و نیم!
استاد هم عصبانی شده گفته: برید ببینم! همین دو نمره
انقدر دیشب جا خوردم و ناراحت و عصبانی شدم، که میلرزیدم. ولی تو که چیزی را پنهان نگذاشته‌ای، پس کاری آن‌ها هیچ کاری نمیتوانند بکنند. آخرش به این فکر کردم که
...
جمع آماده شده، خنده آماده شده
پچ پچ و حرکتِ سرهای تکان داده شده
جمع بیمار، شبِ بی‌هدفِ سرگردان
بحث داغ من و تو باعث خوشحالی‌شان
بحث بدبختی من، بحث توِ هرجایی
باعث حرف زدن در وسط تنهایی
تا دم خانه سرِ ما هیجان و لبخند
تا فراموش کنند این همه تنها هستند
...*
 
و من نه خیلی، ولی یک قدم به ایده
بعد از چهل و پنج دقیقه دوییدن،اگه گفتین چی میچسبه؟!
بعلههههه! یک دوش آب سرد که قشششنگ خستگیو بشوره ببره!
خنده!
+من هروقت بخوام خودمو تنبیه کنم،هر 30ثانیه یه بار،آب جوش باز میکنم،بعد 30ثانیه بعدی آب سرده سرد!
کم کم اثرش داره روم از بین میره!پیشنهادی؟!چیزی ندارین برا تنبیه خودمون؟خنده!
ما گنهکاریم،آری، جرم ما هم عاشقی استآری اما آنکه آدم هست وعاشق نیست، کیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،همان جان کندن استدم به دم جان کندن ای دلکار دشواری است، نیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،لبی بی‌خنده استبر لب بی خنده بایدجای خندیدن گریستزندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم استآنکه عاشق نیستهم اینجا دوزخی استعشق عین آب ماهی یا هوای آدم استمیتوان ای دوست بی‌ آب و هوا یک عمر زیست؟
 
قیصر امین پور
ما گنهکاریم،آری، جرم ما هم عاشقی استآری اما آنکه آدم هست وعاشق نیست، کیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،همان جان کندن استدم به دم جان کندن ای دلکار دشواری است، نیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،لبی بی‌خنده استبر لب بی خنده بایدجای خندیدن گریستزندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم استآنکه عاشق نیستهم اینجا هم آنجا دوزخی استعشق عین آب ماهی یا هوای آدم استمیتوان ای دوست بی‌ آب و هوا یک عمر زیست؟
 
قیصر امین پور
با دخترهای دوران ارشد توی کافه دور هم جمع شده بودیم. وسط خبر گرفتن از حال و روز آدم‌های آن‌روزها، صحبت از الف شد و ز به شنیدن قصه‌اش مشتاق. به زور ماجرای آن‌روزها و خط و ربط اتفاقاتش را به یاد آوردم و به شوخی و خنده برایش تعریف کردم. به آخرهای قصه که رسیده بودیم، آن‌قدر خندیده بودیم که چشم‌هایمان خیس اشک بود. فکر کردم زمان چه مرهم خوبی‌ست. الف را برده و گذاشته آن‌سر دنیا و کابوس آن‌روزها را به اسباب خنده و تفریح این‌روزها بدل کرده. چه خوب ک
من اگر بمیرم هم، دور از انتظار نیست که زود زنده شوم. بینِ دیوارهای گذار، نامرئی عبور می‌کنم و صدای خنده‌ی شاد دخترهای کوچکم، شادم می‌کند. آن‌ها به من شبیه‌اند، روی زمین بند نمی‌شوند، بازی‌شان شبیه دعوای گنجشک‌هاست، پُر از پرپر و جیک‌جیک و هوا، مثلِ آب بازی‌ست، زمانِ دلت را همان‌ شکلی می‌دزدد و به جایَش از  یک دنیا لبخندِ بی‌هوا جا می‌مانی و به جایَش می‌رسی، و دلت هنوز هم خنک می‌شود.
من اگر بمیرم، به تمامِ خانه‌هایی که زیسته‌ام سر
 
اول بزارید ماجرای خانه ی نور رو براتون بگم یه روزی توی شهرم دنبال خانه ی نور میگشتم، مثل قصه ها بود توی بازار از مغازه دارا و رهگذرا پرسیدم خانه ی نور کجاست؟ خب خیلی هاشون مثل الان شما، با تعجب بهم نگاه میکردن، یکیشون که مغازه ش سر کوچه ی خانه ی نور بود، بهم نشونش داد
ادامه دارد...
زن و شوهر طبقه بالا تازه ازدواج کرده بودند که آمدند خانۀ ما. سه سال پیش حدودا. صبح‌ها که می‌رفتم مدرسه آقای همسایۀ بالایی هم از خانه بیرون می‌آمد تا به محل کارش برود. صدای خنده و ریز ریز حرف زدن‌های خانوم و آقای همسایه را وقتی کفش‌هایم را پا می‌کردم، می‌شنیدم. بوی دوست داشتن و زندگی را در پله‌ها پخش می‌کردند. از در که می‌رفتم بیرون و سوار تاکسی می‌شدم آقای همسایه را می‌دیدم که با ظرف غذا از در می‌آمد بیرون. سوار ماشینش میشد و بوی دوست دا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گلخانه فدک زرگان